باران جونم باران جونم، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

باران دل انگیز زندگیمون

از شیر گرفتن دخترم

سلام عشقولانه من  خوشملم عزیزدلم تموم زندگیم   بالاخره در  شب 17   شهریور شمارو از شیر گرفتم به طور کامل. قبلش از 12 اردیبهشت شروع کردم  روزی که شبش با رعد و برق و طوفان باد همراه بود همون شبی که ریشه های درخت های تنومند که آدم باورش رو نمیکرد از   دل زمین اومد بیرون و ما هم ماتمون برده برد از عظمت خدا. شاید  نصف شب به قدری ترسیدیم که با صدای رعد و برق بیدار شدیم. من همش میترسیدم سیل بیاد  و بریم زیر آب . چه صدای وحشتناکی. قبلش تا پاسی از شب مشغول سرچ در نت بودم تا ببینم با چه شیوه ای میتونم شمارو از شیر به بهترین نحو بگیرم. خیلی از نظرات مامانا رو خوندم .  همه نظرات رو با ترس و دلهره میخوندم هر...
30 شهريور 1395

23 ماهگی

سلام کوچولوی نانزنازی مامان میبوسمت هزار تا  خوشحالم از اینکه  دارین وارد 24 ماهگی میشین  این بار از بس دیر ادمدم تو وبلاگتون که شرمندتون میشم  اما از اینکه این اراده رو داشتم که دوباره بیام و براتون بنویسم خیلی خیلی خوشحال و خرسندم  الان که دارم براتون مینویسم در حال عمیقی به سر میبرید    این ماه وارد پیشرفت چشم گیری در صحبت کردن یا همون کلمه گفتن داشتین تقریبا همه چی رو میگید  صداتون که ماشالا خیلی قشنگه و دلنوازه  حالا چون من مامانتون هستم شاید این طور فکر میکنم   اما بعضی واژه ها رو خیلی بامزه  تلفظ میکنین مثل بستنی   اون لحظه میگین بستنی من میخوام فد...
1 شهريور 1395
1