از شیر گرفتن دخترم
سلام عشقولانه من خوشملم عزیزدلم تموم زندگیم بالاخره در شب 17 شهریور شمارو از شیر گرفتم به طور کامل. قبلش از 12 اردیبهشت شروع کردم روزی که شبش با رعد و برق و طوفان باد همراه بود همون شبی که ریشه های درخت های تنومند که آدم باورش رو نمیکرد از دل زمین اومد بیرون و ما هم ماتمون برده برد از عظمت خدا. شاید نصف شب به قدری ترسیدیم که با صدای رعد و برق بیدار شدیم. من همش میترسیدم سیل بیاد و بریم زیر آب . چه صدای وحشتناکی. قبلش تا پاسی از شب مشغول سرچ در نت بودم تا ببینم با چه شیوه ای میتونم شمارو از شیر به بهترین نحو بگیرم. خیلی از نظرات مامانا رو خوندم . همه نظرات رو با ترس و دلهره میخوندم هر...
نویسنده :
مامان باران طلا
18:31